>
ترانه تنهایی
تو به تنهایی می روی و من به عمق تنهایی تو...
نگارش در تاريخ جمعه 15 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

با پسری که سربازی نرفته ازدواج کنم یا نه؟
 


 


آنها ترجیح می دهند یک شبه ره صد ساله را بروند و معمولا می گویند: « چرا باید سربازی بروم وقتی می توانم این زمان را کار کنم و دو سال جلوتر باشم؟ » این استدلال اگر چه منطقی به نظر می رسد اما در واقع نشان می دهد که ...
 
سربازی رفتن،‌ برای خیلی از پسران معضل بزرگی است که بر سر راه ازدواجشان وجود دارد. معضلی که خیلی ها را نگران می کند و البته نامزدهای زیادی را با دلتنگی و اشک و آه در انتظار پایان دوره خدمت می گذارد.


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

داستان “عشق و دیوانگی”


زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود؛.
فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند.
آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.
روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا” قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا”
فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم….

و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول
کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به
شمردن ….یک…دو…سه…چهار…همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛
لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛
هوس به مرکز زمین رفت؛
دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.
و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه…هشتاد…هشتاد و یک…
همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

داستان خواندنی و غمگین “در پی خوشبختی”


مرد، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک، توی فرو رفتگی دیوار یک جایی شبیه دل خودش، کارتن را انداخت روی زمین، دراز کشید، کفشهایش را گذاشت زیر سرش، کیسه را کشید روی تنش، دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش…
خیابان ساکت بود، فکرش را برد آن دورها، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش زد.
در پس کورسوی نور شعله های نیمه جان ، خنده ها را میدید و صورت ها را صورتها مات بود و خنده ها پررنگ ، هوا سرد بود، دستهایش سردتر، مچاله تر شد، باید زودتر خوابش میبرد
صدای گام هایی آمد و .. رفت، مرد با خودش فکر کرد، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد، خنده ای تلخ ماسید روی لبهایش.
اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد، شاید مسخره اش می کردند، مرد غرور داشت هنوز، و عشق هم داشت، معشوقه هم داشت، فاطمه، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید، به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر…
گفته بود: بر میگردم با هم عروسی می کنیم فاطی، دست پر میام …فاطمه باز هم خندیده بود.
آمد شهر، سه ماه کارگری کرد، برایش خبر آوردند فاطمه خواستگار زیاد دارد، خواستگار شهری، خواستگار پولدار، تصویر فاطمه آمد توی ذهنش، فاطمه دیگر نمی خندید…
آگهی روی دیوار را که دید تصمیمش را گرفت، رفت بیمارستان ، کلیه اش را داد و پولش را گرفت ، مثل فروختن یک دانه سیب بود…!!!
حساب کرد ، پولش بد نبود ، بس بود برای یک عروسی و یک شب شام و شروع یک کاسبی!!!
پیغام داد به فاطمه بگویند دارد برمیگردد…
یک گردنبند بدلی هم خرید، پولش به اصلش نمی رسید، پولها را گذاشت توی بقچه، شب تا صبح خوابش نبرد.
صبح توی اتوبوس بود، کنارش یک مرد جوان نشست.


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

داستان آموزنده از شیوانا “تحمل درد عشق”


روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید

که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است.

شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد…

شاگرد لب به سخن گشود و از بیوفایی یار صحبت کرد

و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده

و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است !

شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خودحفظ کرده بود

و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند

باید برای همیشه باعشقش خداحافظی کند.

شیوانا با تبسم گفت :


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

داستان عاشقانه و غمگین “اثبات عشق”


پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم…

می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از

ماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه یه

زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟…در واقع خودمونو گول می زدیم…

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم…

تا اینکه یه روز

علی نشست رو به رومو

گفت…اگه مشکل از من باشه …تو چی کار می کنی؟…فکر نکردم تا شک کنه که

دوسش ندارم…خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر

تو رو همه چی خط سیاه بکشم…علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس

راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد…

گفتم:تو چی؟گفت:من؟


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

 

داستان بسیار زیبای “گل سرخ”


 ” جان بلانکارد ” از روی نیمکت برخاست لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد . او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را می شناخت دختری با یک گل سرخ . از سیزده ماه پیش دلبستگی‌اش به او آغاز شده بود. از یک کتابخانه مرکزی در فلوریدا, با برداشتن کتابی از قفسه ناگهان خود را شیفته و مسحور یافته بود, اما نه شیفته کلمات کتاب بلکه شیفته یادداشتهایی با مداد, که در حاشیه صفحات آن به چشم می‌خورد .دست خطی لطیف که بازتابی از ذهنی هوشیار و درون بین و باطنی ژرف داشت در صفحه اول ” جان” توانست نام صاحب کتاب را بیابد: “دوشیزه هالیس می نل” . با اندکی جست و جو و صرف وقت او توانست نشانی دوشیزه هالیس را پیدا کند.
” جان ” برای او نامه ای نوشت و ضمن معرفی خود از او درخواست کرد که به نامه نگاری با او بپردازد . روز بعد جان سوار کشتی شد تا برای خدمت در جنگ جهانی دوم عازم شود .در طول یکسال و یک ماه پس از آن , آن دو به تدریج با مکاتبه و نامه نگاری به شناخت یکدیگر پرداختند . هر نامه همچون دانه ای بود که بر خاک قلبی حاصلخیز فرو می افتاد و به تدریج عشق شروع به جوانه زدن کرد .


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

1-خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود،
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

۲- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس هایی در کمد داشتی ،
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

۳- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود،
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

۴- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می کردی،
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

۵- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی،
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

۶- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود،
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

۷- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود،
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

۸- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می شدی،
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

۹- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی،
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

۱۰- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی،
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می کردی؟

 

GetBC(38);

نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

آیا او واقعا مرا دوست دارد ؟


یافتن عشق ساده نیست. در دوران بزرگسالی قرار میگذاری، افراد مختلف را دسته بندی میکنی و کسانی که خوشایندت نیستند را حذف می کنی. اما بعد ناگهان می بینی که عاشق شده ای. حس شادی و خوشبینی به تو دست می دهد و هیچ چیز نمی تواند شور و هیجان تو را کم کند. اما آیا از خودت پرسیده ای که "او نیز عاشق تو هست یا نه؟" به هر حال نمی خواهی که احساسات و انرژی خود را برای کسی هدر دهی که ممکنست قلبت را بشکند..

 

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

عاشقانه ها


مگر کور باشد نقاشی

که به دیدن تو چهره تصویر کند

که انگشت به دهان میماند

که گر این کار از بشری ساخته بود

نه سنگی بود یارای به دوش کشیدن بار تصویر تو

نه قلمی این چنین توانا

به نقش زدن

بازدم سحر گاهیت بشارت بهاران است

نسیمی (ا)ست که جهان را مینوازد

خوشا خزانی که از آه سرد تو آغاز میشود

باران به لبخند تو مانند است

شکوهناک میبارد و

دلگیر میانجامد

و صدایت آنی (ا)ست

که به آزادی و عشق بدل میکند شعر را

آه اگر تاب تحمل ات در من بود...

توان ایستادن به زیر نگاهت

توان شنفتن سکوتت

که آرامش بعد از طوفان بدان مانند است.

آه اگر در حضورت فکرم یخ نمیزد و

زبانم در التهاب جنبیدن بند نمیامد

آه اگر به دیدارت

دست هایم به گرفتن دستهای تو

وا نمیماند و

<

نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار
نگارش در تاريخ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد… پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت. دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.



ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

همسر با این ویژگی ها اصلاح ناپذیر است

 

ویژگی های اصلاح ناپذیرهمسر

 

درست است كه آدم‌ها با ازدواج بيشتر عادت‌هايشان تغيير مي‌كند و اصلا شيوه زندگي و علايق‌شان هم با قبل تفاوت پيدا مي‌كند، اما باز هم عادت‌هايي وجود دارد كه نه تنها با گذشت زمان درست نمي‌شود بلكه ممكن است روز به روز شديد‌تر هم شود. در این مقاله با فهرست كوچكي از اين ويژگي‌هاي تغييرناپذير آشنا شويد.


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

یه تست هوش سخت هر کی باهوشه بیاد تو!!

 

یه تست هوش سخت

 

شخصی در یک تست هوش دردانشگاه که جایزه یک میلیون دلاری براش تعیین شده شرکت کرده .سوالات این مسابقهبه شرح زیر میباشد ...

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

اینجا را کلیک کنید.

یک صفحه سیاه ظاهر می شه

ماوس خودتون رو هرجای صفحه و همه جای اون کلیک کنید
ببینید چه اتفاقی میافته

حالا ماوستون رو کلیک کنید و در همون حال به همه جای صفحه بکشید و ببینید چطور می شه

هرچی که شکل گرفت همش هدیه به شما

                                                      

نگارش در تاريخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, توسط سامیار
استان فارس

استان فارس

استان فارس
 
 

استان فارس

استان فارس

استان فارس

محیط طبیعی ( موقعیت و وسعت ) :
استان فارس در جنوب ایران و بین مدارهای 27 درجه و 2 دقیقه تا 31 درجه و 42 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه و 42 دقیقه تا 55 درجه و 36 دقیقه طول شرقی از نصف النهار مبداء قرار دارد .
استان فارس از شمال به استان اصفهان و یزد ، از مشرق به استان کرمان ، از جنوب به استان هرمزگان و از غرب به استانهای کهکیلویه و بویر احمد و بوشهر محدود است .
گستردگی استان فارس حدود 8/121120 کیلومتر مربع است و تقریبا 5/7 در صد مساحت کشور را تشکیل می دهد .


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, توسط سامیار
استان آذربایجان شرقی

استان آذربایجان شرقی

استان آذربایجان شرقی
 
 

استان آذربایجان شرقی

استان آذربایجان شرقی

استان آذربایجان شرقی

محیط طبیعی ( موقعیت و وسعت ) :
آذربایجان شرقی با وسعت 4/45261 کیلومتر مربع در گوشه شمال غربی فلات ایران قرار دارد . رود ارس حدود شمالی آن را با جمهوری های آذربایجان ، ارمنستان و ایالت خود مختار نخجوان مشخص می کند . در جنوب ، کشیدگی رشته کوهها ، دره ها ، جلگه ها و دشتها موجب پیوستگی توپوگرافیک استان با آذربایجان غربی و زنجان شده است و در شرق نیز دره و رودخانه دره رود ، کوه های سبلان ، چهل نور و گردنه صایین این خطه را از استان اردبیل جدا می کند .


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ سه شنبه 5 دی 1386برچسب:, توسط سامیار
 Type in the names in the field below , and then press to calculate

 

اسامی خود را وارد کرده و کليک کنيد تا درصد عشق بين آن دو نفر محاسبه شود

نام پسر:

BOYS NAME:

نام دختر:

GIRLS NAME:

 

Your Score love:
نتيجه عشقی شما:

نگارش در تاريخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

نرم افزار Viber ابزاری است که در بین انواع سیستم عامل‌ها از جمله iOS و اندروید وجود داشته و امکان ارسال رایگان پیام و یا تماس رایگان (از طریق اینترنت) را برای شما و دوستانتان فراهم می‌کند. از نکات قابل توجه این برنامه می‌توان به این اشاره کرد که به طور خودکار تمام دوستانتان که Viber دارند را شناسایی کرده و به لیست دوستانتان اضافه می‌کند، پس دیگر لازم نیست دوستانتان را جداگانه به لیستی اضافه نمایید. همچنین این برنامه از کیفیت صدای بسیار بالایی برای تماس‌های تلفنی برخورداد است. این نرم افزار کاربردی را از دست ندهید.

 

password ارتباط رایگان با دوستانتان توسط Viber 2.01   سیمبین S60v5 S^3 رمز فایل: www.downloadha.com

download ارتباط رایگان با دوستانتان توسط Viber 2.01   سیمبین S60v5 S^3 لینک دانلود – 2 مگابایت | لینک کمکی

 

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار
نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

 

تو دیگه خودت نبودی گفتی کارمون تمومه منو عاشق کردی و گفتی عشقمون جنونه
تو گلوم یه بغض کهنس که همیشه در سکوته چرا از عشقای دنیا سهم غشق ما سقوط
بی تو غمگینه دل دیوونه بی صدا شدم تو این زمونه از شلاق بی وفایی تو زخمی تنم خدا میدونه
بی تو غمگینه دل دیوونه بی صدا شدم تو این زمونه از شلاق بی وفایی تو زخمی تنم خدا میدونه
شاید اشتباه من بود شایدم سادگی کردم اما این تقصیر من نیست اینجوری زندگی کردم
مثل جون برام عزیزی من به تو بدی نکردم تو اگه در کردی عشقم من شکایتی نکردم
ار گلایه های دنیا سهم من فقط سکوت بود من نفهمیدم از اول عشق ما رو به سفوط بود
حالا که غریب و تنهام بی تو محکوم به جنونم ولی عاشقم هنوزم گوش بده برات میخونم
بی تو غمگینه دل دیوونه بی صدا شدم تو این زمونه از شلاق بی وفایی تو زخمی تنم خدا میدونه
بی تو غمگینه دل دیوونه بی صدا شدم تو این زمونه از شلاق بی وفایی تو زخمی تنم خدا میدونه

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار



خسته ام از بغض کهنه ی عشق سنگینه تحملش تو صدام خوبه که به یاد تو قانعم میتونم بگزرم از شکوه ها
باورش سخته برام ولی من میرمو چیزی ازت نمیخوام اما بدون هر جا برم بعد تو بغض عشق میمونه از تو برام
بغض من وا نمیشه تو صدام خدایا یه دریا گریه میخوام نفهمید اونکه باید میدونست بیشتر از جون هنوز عزیزه برام
با جدایی هیچی تموم نمیشه عاشق از عاشقی سیر نمیشه بگو تو اگه عاشق نبودی عاشقت از تو دلگیر نمیشه
بغض عشق مونده هنوز تو صدام هنوزم هیچی ازت نمیخوام عاشقت بودمو از عاشقی جز غمت هیچی نمونده برام
اما من هنوز به پات مونده ام یه لحظه بی درد نیاسوده ام از جدایی خیلی اگه گذشته اما هنوز به عشقت آلوده ام
با جدایی هیچی تموم نمیشه عاشق از عاشقی سیر نمیشه بگو تو اگه عاشق نبودی عاشقت از تو دلگیر نمیشه
با جدایی هیچی تموم نمیشه عاشق از عاشقی سیر نمیشه بگو تو اگه عاشق نبودی عاشقت از تو دلگیر نمیشه

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

من، با یه دنیا خاطره
تو به من گفتی برو
من چه جوری جداشم از تو
من، میخوام از دنیا برم
تو میگی تنهایی برو
من میمیرم جداشم از تو

من با دلی خون از غم تو
چی میشه بمونی با من
نگو شرم میکنم از تو
من با خودم میگم دل تو
چرا بد میکنه با من
باشه دل میکنم از تو

رفتم از شهر خدا ستاره چیدم واسه تو
تو ستاره ام رو سوزوندی آخرش گفتی برو
آی دلت بسوزه بیرحم تو اسیر دلتی
کاش میدونستی عزیزم اون ستاره خودتی
تو سوزوندی خودت رو، با خودت منم سوزوندی
کاشکی دل نداشتی و جاش توی قلب من میموندی
تو سوزوندی خودت رو، با خودت منم سوزوندی
کاشکی دل نداشتی و جاش توی قلب من میموندی

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

حالا که نوبت قلب من شده، نگو عشق ما یه روز تموم میشه
نذار دلواپس عشقمون باشم، عشق ما تازه داره شروع میشه
عشق ما تازه داره شروع میشه

تو نگو بین من و تو فاصله است، وقت رفتن هم یه روز سر میرسه
مثل آغاز قشنگ قصه ها، یه روز این قصه به آخر میرسه
یه روز این قصه به آخر میرسه

وقتی از جدایی حرفی میزنی، پریای ذهن من خسته میشن
مثل سایه میخزن تو کوچه ها، همه ی درها به روم بسته میشن
همه ی درها به روم بسته میشن

تا میگم یادت باشه دوستت دارم ، تو هوای رفتن رو پیش میکشی
نمیدونم که گناه من چی بود، که داری قلبم رو آتیش میکشی
تو داری قلبم رو آتیش میکشی

تو نگو بین من و تو فاصله است، وقت رفتن هم یه روز سر میرسه
مثل آغاز قشنگ قصه ها، یه روز این قصه به آخر میرسه

حالا که نوبت قلب من شده، نگو عشق ما یه روز تموم میشه
نذار دلواپس عشقمون باشم، عشق ما تازه داره شروع میشه
عشق ما تازه داره شروع میشه

وقتی از جدایی حرفی میزنی، پریای ذهن من خسته میشن
مثل سایه میخزن تو کوچه ها، همه ی درها به روم بسته میشن
همه ی درها به روم بسته

تا میگم یادت باشه دوستت دارم ، تو هوای رفتن رو پیش میکشی
نمیدونم که گناه من چی بود، که داری قلبم رو آتیش میکشی
تو داری قلبم رو آتیش میکشی

تو نگو بین من و تو فاصله است، وقت رفتن هم یه روز سر میرسه
مثل آغاز قشنگ قصه ها، یه روز این قصه به آخر میرسه

حالا که نوبت قلب من شده، نگو عشق ما یه روز تموم میشه
نذار دلواپس عشقمون باشم، عشق ما تازه داره شروع میشه
عشق ما تازه داره شروع میشه

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

كنار قطره ي اشكم هزار خاطره دفنه اين قدر خاطره داريم كه گوي قد يك قرن
گلو مي سوزه از عشقت عشقي كه مثل زهره
ولي بي عشق تو هردم خنده با لبهاي من قهره
درسته با مني اما به اين بودن نيازارم
تو كه حتي با چشماتم نمي گي آه دوسِت دارم
اگه گفتي دوست دارم فقط بازي لبهات بود
وگر نه رنگ خود خواهي نشسته توي چشمات بود
هرچي عشقه توي دنيا من مي خواستم ماله ما شه
اما تو هيچ وقت نزاشتي بينمون غصه نباشه
فكر مي كردم با يه بوسه با تو هم خونه مي مونم
نمي دونستم نميشه اخه بي تو نمي تونم
گله مي كنم من از تو كه اين همه بي رحمي
هزار بار مردم از عشقت تو كه هيچ وقت نميفهمي
گله مي كنم من از تو كه اين همه بي رحمي
هزار بار مردم از عشقت تو كه هيچ وقت نميفهمي
چشام همزاد اشك و خون دلم همسايه ي آهه
زمونه گرگ عشق تو شبيه مكر روباهه
شدم چوپان ساده لوح كنار گله احساس
چه رسمي داره اين گله سرچنگال گرگ دعواست
تو اين قدر خواستني هستي كه اين گله نمي فهمه
اگه لبخند به لب داري دلت از سنگ و بي رحمه
ببخش خوبم اگه اين عشق حيله تورو رو كرد
نفرين به دله ساده كه به چنگال تو خو كرد
هرچي عشقه توي دنيا من مي خواستم ماله ما شه
اما تو هيچ وقت نزاشتي بينمون غصه نباشه
فكر مي كردم با يه بوسه با تو هم خونه مي مونم

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

با هر صدايي كه مياد فكر ميكنم تو اومدي
تو بودي كه به عشقمون خنجره دل تنگي زدي
با هر نفس تازه ميشه اون همه خاطراتمون
حتي تو خابم عادت اين كه بگم پيشم بمون
اما تو بي وفاييو درد منو نمي دوني
هرچي بگم پيشم بمون تو پيش من نمي موني
واي از اون روزي كه من از عشقمون دل بكنم
تو رو فراموش كنمو دلو به دريا بزنم
واي از اون روزي كه من رو اسم تو خط بكشم
واي از اون روزي كه من بگم پشيمون نميشم
واي از اون روزي كه تو خنده كني به حرف من
واي از اون روزي كه خندههاي تو گريه بشن
واي از اون روزي كه تو دوباره عاشقم بشي
هي برام گريه كني داد بزني درد بكشي
فكر نكن كه من ميام به غصه هات گوش ميكنم
هرچه بدي كرده بودي ساده فراموش ميكنم
فكر نكن كه من ميام به غصه هات گوش ميكنم
هرچه بدي كرده بودي ساده فراموش ميكنم
فرستنده متن : نريمان فکر نکن

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

گل من گوش کن عزیزم گلدونت برات می خونه
تو کدوم باغ قشنگی ریشه هات زده جوونه
می دونم وسعت گلدون واسه تو کوچیک و تنگ بود
با تموم سادگیهاش واسه من اما قشنگ بود
گل من رفتی و گلدون می خونه برات عروسک
تو به آرزوت رسیدی باغ خوشبختی مبارک
اما گاهی من می ترسم که تو اونجا خوش نباشی
نکنه غصه بیاد و گل من پژمرده باشی
گل من خبر نداری دل گلدونت می گیره
اگه تو پژمرده باشی گلدونت برات می میره
گل من نگو که اونجا دل تو برام میگیره
گل من نگو شکستی گلدونت برات بمیره
نکنه لگد شه ساقه ات زیر پای هر غریبه
ساده دل نباش گل من که دنیا پر از فریبه
نکنه یه وقت شکستی آخ داره اشکام می ریزه
(2)نمی دونی خاطر تو واسه من چقدر عزیزه
گل من خبر نداری دل گلدونت می گیره
اگه تو پژمرده باشی گلدونت برات می میره
گل من نگو که اونجا دل تو برام میگیره
گل من نگو شکستی گلدونت برات بمیره
گل من خبر نداری دل گلدونت می گیره
اگه تو پژمرده باشی گلدونت برات می میره
گل من نگو که اونجا دل تو برام میگیره
گل من نگو شکستی گلدونت برات بمیره
گل من خبر نداری دل گلدونت می گیره
اگه تو پژمرده باشی گلدونت برات می میره
گل من نگو که اونجا دل تو برام میگیره
گل من نگو شکستی گلدونت برات بمیره
گل من خبر نداری دل گلدونت می گیره
اگه تو پژمرده باشی گلدونت برات می میره
گل من نگو که اونجا دل تو برام میگیره
گل من نگو شکستی گلدونت برات بمیره

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

یه اشتباه کردم تو هم بدتر که کردی
گفتی تا ابد قهری، دیگه برنمیگردی
میخوام بیام آشتی ، دست و پام میلرزه
این همه بی رحمی برات چقدر می ارزه؟

قهرت رو بس کن که به اشتبام رسیدم
یه اشتباه کردم، زجرشم کشیدم
میخوام بیام آشتی برات یه بی قرارم
توهم خودت خوب میدونی چقدر دوستت دارم

اگه چشام اومدن که نگات کنن چشمات رو نبندی
اگه لبام اومدن که صدات کنن به من نخندی
این عذابی که تو به دلم میدی به کدوم گناهه
این دل کوچولوم رو آزار نده که بی پناهه
یه اشتباه کردم نگو آخر راهه

بگو چیکار کنم که دلت برام یه ذره بسوزه
ببخشی اشتباهم رو آخه این دنیا دو روزه
این عذابی که تو به دلم میدی بدون گناهه
این دل کوچولوم رو آزار نده که بی پناهه
یه اشتباه کردم نگو آخر راهه

یه اشتباه کردم تو هم بدتر که کردی
گفتی تا ابد قهری، دیگه برنمیگردی
میخوام بیام آشتی ، دست و پام میلرزه
این همه بی رحمی برات چقدر می ارزه؟

قهرت رو بس کن که به اشتبام رسیدم
یه اشتباه کردم، زجرشم کشیدم
میخوام بیام آشتی برات یه بی قرارم
تو هم خودت خوب میدونی چقدر دوستت دارم

اگه چشام اومدن که نگات کنن چشمات رو نبندی
اگه لبام اومدن که صدات کنن به من نخندی
این عذابی که تو به دلم میدی به کدوم گناهه
این دل کوچولوم رو آزار نده که بی پناهه
یه اشتباه کردم نگو آخر راهه
بگو چکار کنم که دلت برام یه ذره بسوزه
ببخشی اشتباهم رو آخه این دنیا دو روزه
این عذابی که تو به دلم میدی بدون گناهه
این دل کوچولوم رو آزار نده که بی پناهه
یه اشتباه کردم نگو آخر راهه

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

تو برگشتی دوباره
قشنگه روزگارم
نمیدونی چه حسیه
که اینجوری دوست دارم
تو برگشتی تموم شد
همه دوران سختیم
بذار همه بدونن
ما باهمدیگه خوشبختیم
سارا
صبوری،با منی،چه پرغروری
سارا
صبوری،با منی،چه پرغروری

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

این پیام جهت دیدن نام قشنگ من روی گوشی شماست و ارزش دیگری ندارد


تو هدیه ای هستی برای سینه پردردم من عطر وجودت را برای شفایم می بویم ! ای شلغم شوخی کردم .

بدبخت ترین مومن کسی است که در ورودی بهشت بفهمد زنش هم بهشتی ست وحوری بی حوری !!!

از خدا می خوام موانع رو از سر راهت برداره .....
آخه خر نمی تونه مثل اسب از موانع بپره!

می دونی نبات کیلویی چنده؟ نمی دونی؟
نقل چی؟ نمی دونی؟
.
..
...
....اشکال نداره از قدیم گفتن خر جه داند قیمت نقل ونبات!؟



چقدر دوست داشتن کسی سخت است وقتی از دور میشه و بهش دست رسی نداری اون لحضه دلت میخواد بمیری!
میدونی علتش چیه؟
نمیدونی؟
میخوای بدونی؟
چون که نمیتونی آمارشو بگیری و همش میخوای بدونی چی کار کرد الان چی کار میکنه به کی نگاه کرد با کی حرف زدو از این فکرا میکنی و اخرش از فوضولی میمیری ولی نمیمیری چون الان امتحان کردمش



ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻟﻢ ﺷﺪﯼ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺁﺗﺶ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺷﻌﻠﻪ
ﻭﺭ ﺷﺪ





ﺍﯼ ﻓﻠﻔﻞ!



امروز گوشیم گم شده بود.گفتم الان زنگ میزنم به گوشیم پیدامیشه.اما برای زنگ زدن به گوشیم,به گوشیم احتیاج داشتم.بنابراین گشتم دنبال گوشیم که پیداشه بعد زنگ بزنم بهش که صداش دربیاد بلکه پیداشه.ولی مگه میشه با ی گوشی به خود گوشی زنگ زد.اصلا بشه,فایده نداره آخه سایلنته! ای بابا پس من چجوری گوشیمو پیدا کنم?!



ﺑﻌﻀﻲ ﻭﻗﺘﺎ ﻻﺯﻣﻪ ﮐﻪ ﺗﮑﻠﻴﻔﺘﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻲ ،
ﺭﻭﺩﺭﻭﺍﻳﺴﻲ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺬﺍﺭﻱ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺜﻪ ﻳﻪ ﮐﻮﻩ ﻗﻮﻱ ﺑﺎﺷﻲ ،
ﻗﺎﻃﻊ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﻱ ﻟﭗ ﺗﺎﭖ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺸﻲ ﻭ ﺑﺮﻱ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ



ﻫﺮ ﻭﺥ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﯿﺮﻡ ﺳﺮ ﭘﯿﺎﻧﻮﻡ .
.
. ﺑﻌﺪﺵ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﭘﯿﺎﻧﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﺿﺮﺏ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ



چشمای تو مثل دریاست اجازه میدی جورابامو توش بشورم!؟؟؟



به مونالیزا بگید اگه چیزی هست بگه ما هم بخندیم …



یکی‌ از فانتزیام اینه که یکی‌ واسم یه جعبه بزرگ کادو بیاره و توش یه جعبه کوچکتر باشه و همین روند ادامه پیدا کنه و آخرش برسه به سویچ پورشه یامثلا لامبورگینی !



ویترین مغازمون خیلی خلوته میشه خواهش کنم بیای تو ویترین مغازمون بشینی؟
آخه ما عروسک فروشی داریم ولی عروسک میمون تو بازار کم شده




نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار



۱-مجبور نیستی وقت دستشویی رفتن زیر اواز بزنی که اهالی خونه، بقیه صداهای نافرم رو نشنون.
۲_ با قوس کمرت چه کارا که نمی تونی بکنی…..
۳_لازم نیست صبح به صبح صورتتو اصلاح کنی.ماهی یه بارم کافیه.حالا از مناطق ناجور دیگه بگذریم!!!!!.
4_هیچ وقت از بوی گند زیربقل خودت عق نمی زنی.
5_ هیچ وقت مجبور نیستی به تعدادموهای سرت بری خواستگاری.کافیه فقط یه “بله” کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.
6_هیچ موجود دیگه ای مثل تو تا این حد ریزبین و بادقت نیست که در یک نگاه، مارک کفش زری خانم یا مدل موهای اقدس خانم رو بفهمه.
7_خوب می تونی نقش بازی کنی.
8_انقدر زود همه چی رو می گیری که شش سال زودتر از اقایون به تکلیف می رسی.
9_بزرگترین پوئن:خیالت از بابت سربازی راحته!.صد سال سیاهم که دانشگاه قبول نشی ککتم نمی گزه.
10_تو اماکن عمومی با خیال راحت می تونی جیغ و داد راه بندازی چون به هر حال کی وجودشو داره که رو یه دختر صداشو و احیانا خدایی نکرده دستشو بلند کنه؟!!.
11_در تاریخ جهان به زیرکی معروفی.
12_می تونی هزار بار هم فیلم رومئو و ژولیت رو ببینی و باز گریه کنی.
13_و مهم تر اینکه هیچ وقت از گریه کردنت خجالت نمی کشی.
14_یه چیز باحال:هم دامن می پوشی و هم شلوار!.
15_بهشتم که زیر پای امثال شماست.
16_بیشتر از اقایون عمر می کنی(از لحاظ علمی ثابت شده).
17_فقط تویی که می دونی بوی خاک بارون زده تو شبای پاییزی چه جوریه.
18_از قدیم گفتن:پشت هر مرد موفقی زنی باذکاوت بوده.
19_چند تا از جنگ های بزرگ تاریخ جهان به خاطر عشق شدید مردها به جنس تو بوده.
20_ هیچ کی نمی دونه دقیقا تو فکرت چی می گذره؟ خود فروید، پدر روانشناسی جهان گفته:بزرگترین سوالی که هرگز پاسخ داده نشده و من هم هرگز پاسخ ان را نیافته ام این است که یک زن چه می خواهد؟.
21_این یکی دیگه کاملا مستنده:باهوش ترین انسان دنیا یک زنه!.
22_با اینکه ممکنه از جنس دوم بودنت ناراحت باشی ولی یادت بمونه که زنی، سال ها پیش با هوش و ذکاوتش یکی از مردان قدرتمند دنیا رو شکست داد(شکست شرم اور فیلیپ، پادشاه اسپانیا از الیزابت، ملکه انگلستان ۱۵۳۳_۱۶۰۳)
23_نماد الهه عشق، زیبایی، جنگ و عقلانیت در یونان باستان به شکل زنه.
24_یادت باشه که خداوند، تمام جهان رو به خاطر برکت وجود یک زن افرید.(خانم فاطمه زهرا)
25_با اینکه از مردا ضعیف تری ولی لازم نیست صدتا کلاس کاراته و تکواندو و از این جور چیزا بری…به یه چنگ و گیس کشی بسنده می کنی.
26_واقعا تا حالا هیچ مردی شب ها به اسمون نگاه کرده؟.
27_با موهای پا و زیربغلت نمی شه کلاه گیس ساخت.(راستی این یه پوئن واسه اقایون نیست؟…)
28_می تونی در سکوت و فقط با طرز نگاهت حرف بزنی اگرچه شاید هیچ کدوم از اقایون معنیشو متوجه نشن.
29_سال ها پیش دختری ۱۸ ساله فرماندهی ارتش فرانسه رو بر عهده گرفت و اسمش رو در تاریخ جهان ماندگار کرد(ژاندارک).
30_درهای کعبه تنها به روی یک زن باز شد.
31_سر ابوالهول مجسمه دانش و خرد به شکل زنه.
32_ به سادگی اب خوردن می تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم بندازی.(روشش رو خود خانما بهتر می دونن.پس نیازی به نوشتن نیست)
33_خداوند در وجودت دستگاهی رو تعبیه کرده که هیچ مردی نداره و اگر به خاطر وجود اون نبود نسل بشریت تداوم پیدا نمی کرد.(اطلاع رسانی برای اون دسته از اقایونی که تو واحد تنظیم خانوادشون ضعیفن:اسم این دستگاه اعجاب انگیز رحمه).
34_ جورابات بوی پنیر کپک زده نمی ده.
35_عذر موجه زیاد داری.
36_هزار جور مدل خنده ،داری که هر کدوم رو یه موقع تحویل بقیه می دی..
37_توانایی صوتیت بالاست.(کدوم مردی بلده جیغ بنفش بکشه؟).
38_خیانت عشقی نمی تونی بکنی(علم روانشناسی به این نتیجه رسیده که زن ها هرگز نمی تونن دو مرد رو همزمان و به یک شکل و اندازه دوست داشته باشن اما مردها چرا).
39_شاید از طرز کار کامپیوتر یا تکنیک های فوتبال سر در نیاری ولی اگه یه هفته طرف اشپزخونه نری اقایون حتما یه بلایی سرشون می یاد.(توضیح اینکه در چنین مواردی دو حالت وجود داره:۱_اقایون خسیس از گشنگی می میرن ۲_دست و دلبازاش که غذای حاضری خریدن واسشون خیالی نیست یا ورشکست می شن یا مسموم.)
40_دو هفته هم که حموم نری بوی گربه مرده نمی دی.
41_هیچ وقت خودتو واسه این فکر که زیر لباس اقایون چه شکلی ممکنه باشه ازار نمی دی.
42_مجبور نیستی واسه اینکه یه نفر به خواهرت چپ نگاه کرده ،خون و خونریزی راه بندازی.نه اینکه رگ غیرت نداشته باشیا ! درواقع اپن مایندی(open minde ).
43_بلدی چه طوری بدون اینکه زور بازویی لازم داشته باشی روی بقیه رو کم کنی.(با زبونت)
44_اگه زشت باشی(که خیلی کم چنین چیزی پیش می یاد)می تونی خودت رو با ارایش خوشگل کنی.اگه قدت کوتاهه می تونی کفش پاشنه دار بپوشی. اگه موهات کم پشته مسئله ای نیست چون روسری داری.
45_تو بچگی بخشی از عضو بدنت رو به عنوان یه چیز اضافه نمی کَنن.(منظورم چیزی غیر از بند نافه).
46_اوه البته یادم رفته بود که همه اقایون هم(حداقل ایرانی هاش) یه یار تو زندگیشون دامن پوشیدن!.(کل فامیل هم بهشون تا یه شبانه روز خندیدن).
47_ در دنیا هرگز به اندازه ای که در حق تو اجحاف شده در حق موجود دیگه ای نشده با این حال امروزه زن ها رو در هر عرصه ای می بینیم:سیاست، اقتصاد، علم و حتی ورزش!.
48_و غم انگیزترین مزیت اینه که روزی مادر می شی و به موجودی زندگی می بخشی.
49_چراغ هر خونه ای یک زنه.
50_و در اخر اینکه فقط با یک حرکت ناچیز می تونی صد تا مرد رو از خود بی خود کنی.(توضیحی لازم نیست).

نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

اونی که دستش دور گردن شماست
قلادش دست ما بود
خوب پارس نکرد، ولش کردیم
آره عزیزم;)


برگرد
برگــرد تنها عشق دیرین من؛
برگرد و بگو دوستـت دارم
تا با پشــــت دست چنان بــــر دهانت بکوبم
تا آرزوی داشتن یـک دندان را به گــــــــــور بـبـــری
چه برسد به من و یک عشق حقیقی...............


بـــــــــــــرو!!!!
ترســــ از هیچ چیز ندارمــــ
وقتیـــــ یقینـ دارم بیشتر از منـــ
کسی دوستت نخـــــــواهد داشت...
بیشتر از منــــ کسی طاقت کمـــ محلی هایت را ندارد..
بــــــــــــرو!!!!
ترس برای چه؟؟
وقتی می دانمــ یکــ روز تُف می اندازی به رویـــــ تمام آن هایی که
به خاطرشــــان من را از دستـــــ دادی.... !


چقدر این دوست داشتن‌های بی دلیل…خوب است!
مثل همین باران بی سوال
که هی می‌بارد…
که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می‌بارد!!


غلط کرده باران
حالا که مرا به تو بد عادت کرده
بی تو می‌بارد
روز و شب
بی خستگی
وقتی خودت نیستی،
باران هست


سيگار از عمرم مي کاهد !
مگر تو عمر مرا مي داني که با آن محاسبه مي کني ؟ کسي نمي داند ، شايد همين فردا من نيز خاموش شوم !!!
سيگار دود مي کنم تا يادم بماند من احمق بيشتر از اين ريه هاي سوخته ام دوستت داشتم ... !


ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﺎ ﯾﻪ “ ﺵ” ﺍﺿﺎﻓﻪ
ﻣﯽ ﺧﻮﻧﺪﻡ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻢ “ ﻋﻖ ” ﺯﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﻮ “ﻋﺸﻖ ” ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻢ “ ﻭﺭ ” ﺯﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﻮ “ ﺷﻮﺭ” ﺯﺩﻥ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ
ﺩﯾﺪﻡ
ﺗﻮ ﺍﺭﺍﺟﯿﻔﺖ ﺭﻭ “ﻋﺮ” ﻣﯽ ﺯﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﻬﺎ
ﺭﻭ ” ﺷﻌﺮ” ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﺗﻮ ﺍﺭﺯﺵ ﯾﻪ “ ﺍﻩ” ﺭﻭ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺗﻮﺭﻭ “ﺷﺎﻩ”
ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ !


آدمی هستم که 9 ترم درس خوندم یکی پیدا نشد از من جزوه بخواد
غم انگیز نیست :| ؟


نمیدونم چرا چند سالیه که دیگه یلدا واسم زجر شده...
شاید واسه اینه که دلـــــــم تو فکر شب یــــلـــداهـــای با هم و کنار هم تا آخــــــــر عمــــــــر گیره!!!
واسه هندونه خوردنمون با هم...
واسه فال گرفتنمون برای هم...
واسه...
یلدای برای ما یعنی :
دقایقی بیشتر سپری کردن در رویای ...
««آیــــــــــــنــــــــــــــــــــــــــده»»



به جورم دوست داشتن تومیخوان مجازاتم کنن
می خوان که ازدنیای توبی حرکت ماتم کنن
به هردری که میزنم هیچکی جوابم نمی ده
هیچکی نشونه ای به این حال خرابم نمیده



کلافـــه که باشــی" دلتــنگٍ کسی هستـــی که نیست "
حـــوصله کســـی رو نداری که هســـت...
این اسـت لحظـــه هایٍ مــــن!


زمانه به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست عشق ورزیذن ضمانت تنها شدن نیست و بوسیدن قول ماندن نیست
پس دل به کسی نبند چون این دنیا انقدر کوچیکه که توش دوتا دل کنار هم جا نمیشه
اگر هم دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا انقدر بزرگه که دیگه پیداش نمیکنی



نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...



به اندازه ترانه های خراطها دوست دارم!!!
.
.
کمه ولی میگن مجید خدای احساسه!



>< نویسنده ها "سیـگـار" می کشند........><
>< شاعران "هـجـران" می کشند........... ><
>< نقاش ها "تـابـلـو" می کشند........... ><
>< زندانبانها "دیـوار" ..........................><
>< زندانی ها "تـنـهـایی" ......................><
>< دزدها "سَـرک" ...........................><
>< مریض ها "درد" ...........................><
>< بچه ها "قـد" ..............................><
>< و من برای کشیدن نفس هایم "هـوای تـــو" را انتخاب می کنم....... ><
اما مـنِ شـاعر و نـویـسـنـده کـه شـبـهـا با درد، در زندانِ تـنـهایـیَم تــو را نـقـاشـی مـی کـنـم، آتـشِ نـشـانـی اَم کـه نـمـی تـوانـم آتـشِ درونـم را اِطـفـا کـنـم؛ نـفـسـ هـایـت را کــم دارم....
کـیه کـه بـفـهـمـه..!



نگارش در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

داريم جايي زندگي مي کنيم که:
هرزگي : مد
بي ابرويي : کلاس
مستي و دود : تفريح
و لاشخوري و گرگ بودن : رمز موفقيته...

 

خانومای عزیز
جون هركى دوس دارين فردا رفتين اون دنيا اگر كسى سيب بهتون تاروف كرد نخوريداااا
دوباره حسش نيس بياييم تو اين دنياى لعنتى زندگى كنيم :|
مچکرم

 

ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﯾﮑﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺍﺯﺕ ﺗــــــﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻪ ...
ﺟﺪﯼ ﻧﮕﯿﺮ
ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﻗﯿﻘﺎً ﺑــﺮﻋــــﮑﺲ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ...
ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺱ ﻫــــــــﺎ !!!!...

 

تعطیلات نوروز کجا بریم؟
پدر از بی پولی گفت و قسط های عقب مانده
مادر از سختی راه و از بیخوابی و ملافه و حمام
ساعت شد 12 نصف شب
گفتم بریم سر اصل مطلب
یکی گفت بریم شیراز
دیگری گفت نخیر، مشهد!
ساعت شد 5 صبح
مادر گفت بالاخره کجا بریم؟
پدر گفت: بریم بخوابیم!!!!!

 

اتفاقهایی هست که حسرت آن تا همیشه باقی میمانند مثل حسرت یک بار دیگر بوسیدن دستان مادر …

 

ﮔﻮﺭ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻧﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺧﻮﺷﻦ ، ﻣﻴﺲ ﻛﺎﻟﺸﻮﻧﻴﻢ !...
ﻭﻗﺘﻰ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻴﺸﻦ ،ﺭﻓﻴﻖ ﻓﺎﺑﺸﻮﻧﻴﻢ !!

 

خدا نکنه خدا نکنه!
روزی دل گیر بشی از اون کسی که دلت پیشش گیره

 

هنگامی که دل کسی را میشکنی
صدای شکستنش را به خاطر بسپار...
تا هنگامی که دلت را شکستند
رو به آسمان فریاد نزنی
خدایا!!به کدامین گناه....!

 

بعضی وقتها حسرت لاک پشت بودنا میخورم
میدونی چرا؟؟؟؟
آخه عشقشون آروم آروم از کنارشون میره

 

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان !
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند نه به حرفی دلی را الوده !
تنها به شمعی قانع اند و اندکی سکوت...

 

گذشت آن زمان هایی که مردم همدیگر را دور میزدند
حالا از روی هم رد می شوند

 

انتخاب واحد دنیا را كه خودت برایمان انجام دادی!
كاش لااقل سیستم حذف و اضافه ای نازل میكردی.
خیلی از واحد ها را باید حذفــــــــــــ كنم.

 

به سلامتی تمام زنانی که بدون عشق ازدواج کردندودرتمام سالهای زندگیشان مثل ارواح خسته و سرگردان زندگی کردند
بدون هدف
بدوعشق

 

همراه اولم هم اعتباریست، باید شارژش کنم تاهمراهم باشد..دروغ میگوید”هیچ کس تنها نیست”..

 

 

عاج فیل بالای صفحه تو جفت چشام اگه دروغ بگم!
رفتم تو سایت برا کنکور ثبت نام کنم
عنوان دیپلم علوم تجربی
گروه آزمایشی علوم تجربی
بعد بهم اخطار داده که داوطلب گرامی چرا شیرین میزنی این دوتا باهم فرق دارن که دقت کن!!!!
من:|
علوم تجربی :|
سازمان سنجش :))))))
آخه سایتتون تو حلقم خوب بلد نیستین چه اجباریه خو آخه؟
البته دوستان سو تفاهم نشه ها به خدا دهه شصتیم 7 سال پیش کنکور دادم

 

زمان قديم زندگي اينقد شيرين بود كه وقتي ميمردن هم اثرش باقي ميموند
نه واسه بازمانده ها
واسه مورچه ها
ولي الان از زندگي فقط تلخي مونده و يكم مورفين بدبخت مورچه ها

 

قابل توجه عزیزان عاشق!
شاید قیافه،پول،ماشین،شغل ،خونه و... ندارین برای جذب عشقتون،،
اما حداقل یه زبون چرم ونرمبرای جذبش داشته باشین

 

بعدازخوندنِ این متوجه میشیدکه که مغزتون اجازه خوندنِ"كه"دوم رو بشما نداده

 

جلســــه ی خواستگــــــاری :
مــادر دختر : آقا دامــــاد چه کـــــــارن؟!
مــادرپســر : برای دختـــرها خاطـــره میســـازن . . .

 

به بعضیــــا بایدگفت:
به ســـگ استخوان بدی،
دورت میگرده...
واست دم تکون میده...!
من به تـــــو "دل" داده بودم...
لــــــ ـعـ نـ تـــ ــی!!!!!

 

...دارم سعی میکنم همــــرنگ جماعت شوم،
آهــــای جماعت...
میشود کمکم کنید!!!
شما دقیقا” چه رنـــــگی هستید؟؟؟
رمـــانتیک یا ...یا ...

 

21سال پیش از این زیر یک سنگ گوشه ای از زمین من فقط یک کمی خاک بودم..همین
یک کمی خاک که دعایش پر زدن آن سوی پرده آسمان بود..
آرزویش همیشه دیدن آخرین قله ی کهکشان بود..
خاک هر شب دعا کرد از ته دل خدا را صدا کرد..
یک شب آخر دعایش اثر کرد یک فرشته تمام زمین را خبر کرد..
و خدا تکه ای خاک برداشت آسمان را درآن کاشت..
خاک را توی دست خود ورز داد روح خود را به او قرض داد..
خاک توی دست خدا نور شد پر گرفت از زمین دور شد..
راستی من همان خاک خوشبخت ام..
من همان نور ام پس چرا گاهی اوقات...
این همه از خدا دور هستم....

 

معلم گفت{الف} گفتم او.
معلم گفت{ب} گفتم با او.
معلم گفت{پ} گفتم پیش او.
معلم گفت{ج} خواستم بگویم جدایی گفت نگو

 

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺭﻭ ﺍﺻﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﯿﺮﯾﺸﻮﻥ ﻓﺸﺎﺭﺷﻮﻥ ﺑﺪﯼ ،
ﺑﻐﻞ ﻧﮑﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﻓﺸﺎﺭ
ﺑﻌﺪﺵ ﺍﯾﻨﻘﺪ ﻗِﻠﻘﻠﮑﺶ ﺑﺪﯼ ﺍﻭﻧﻢ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﻪ ﺗﻮ ﺷﯿﮑﻤﺶ
ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﺷﻪ ﮐﺒﻮﺩ ، ﺑﻌﺪﺵ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺍﺻﻦ
ﺑﻌﺪ ﻭﺭﺩﺍﺭﯼ ﺑﺎﺯﻭﺷﻮ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﮔــــــــــــﺎﺯ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﮐﻪ
ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺕ ﺗﻮ ﻫﻢ ﭼﻔﺖ ﺷﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ﺑﮑﺸﻪ
ﺩﯾﮕﻪ ﺯﺑﻮﻧﻢ ﻗﺎﺻﺮﻩ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻮﺿﯽ ﺑﺪﻡ :))
ﺍﻧﻘﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯿﻦ |:

 

سلامتی هر چی ایرانی که وقتی تو زمستون میبینن پیکان همسایه روشن نمیشه,میپرن حلش میدن...
بزن لایکو

 

دلم واسه مجید خراطها میسوزه...
همه یه مدت که تنهان و دلتنگن میان سراغش و لی وقتی همین که شادن و با عشقشون توو خنده خوش گذرونی هستن اصلن نمیدونن خراطها کیه،آهنگاش و حذف میکنن..
خراطها اشکال نداره رسمه آدما اینه...

 

هـــوا سرده!
ولی...
خوش بحــال اونایی که این روزا غرق در گرم ترین آغوش هایند...!!

 

گاهی احساس میکنی اگه وقت بذاری و به یه سیب پخته عشــــق بورزی بیشتر جواب میده تا به بعضی آدمـــا....!
مافقین آیــــا ؟ شما هم...

 

 

نگارش در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

نرم افزار Vintage Camera نرم افزار برای گرفتن عکسهای کلاسیک در اندروید است. با استفاده از این نرم افزار شما میتوانید به راحتی عکس بگیرید و در همان لحظه با افکتهای بسیار جالب عکسها را به عکسهای قدیمی بدون افت کیفیت تبدیل کنید.

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

به همین راحتی
مرا ندیدی ...

من
به همان راحتی
تو را کنار گذاشتم ...

طول رابطه
دلیل بر عمر باقی
نخواهد بود ...

من برای دنیایم
شریک می خواستم
تو حتی زحمت دیدن دنیایم را هم
به خود ندادی ...

جدایی
را دوست ندارم
اما گاهی بین بَد و بَدتر
مجبور به انتخاب بَد هستم ...

خود خواهی من
حاصل تنهایی مفرطم بود
تو حتی تنهاییم را نفهمیدی ...

تمام خاطرات منِ با تو بودن
برای من ...
تمام خاطرات توِ با من بودن
باز برای من ...

دنیای تنهای من
قدر لحظات دوتایی رو خوب میدانند ...
اما دنیای لوکس تو ...

هیچ وقت از دیدن کلمه پایان
احساس خوبی نداشتم ...

اما ...

پای آ ن ...



نگارش در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط سامیار


 

 

 

 
دنبال وجهی می گردم
که تمثیل تو باشد
زلالی چشم هات
بی پایانی آسمان
مهربانی دست هات
...
 
 
 
نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان.
نمی دانستم دلتنگیت
قلبم را مچاله می کند
نمی دانستم وگرنه
از راه دیگری
جلو راهت سبز می شدم
تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
تا دوباره
در شمایلی دیگر
عاشقت شوم.
گفته بودم دوستت دارم؟
 

 

 

نگارش در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

 

 
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, توسط سامیار

  نگاه ها می درخشند...دستها می چکند...قدمها سست است

  همه چی به من می نگرد...

  واژه ها تمام شده اند

   دلتنگی عجیبی است

  همه خسته اند اما نگاه ها می درخشند

   بی شک وجودم می شکند در لابه لای سیاهی و ظلمت

  اشکهایم را در دستهایم پنهان می کنم

 اینها مال من است ...اشکهایم مال من است

   من می گریزم

 من از ادمییت می گریزم

  اری... از انسانیت می گریزم

  ای ستاره ها

  کاش من ستاره بودم

  شکسته ام

 من از ادمییت می گریزم

  من از سیاهی می گریزم

                                                                  ...

نگارش در تاريخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, توسط سامیار


آسمانم ابریست
دلم ...
ترکی دارد ، منتظر تلنگر
چشمه اشکم اما ، خشکیده چون کویر
صدایم در گلو
همسایه بغض
زمزمه می کند ترانه های تنهایی را
به جای آواز دعا می کنم ....
شاید قطره ای باران
دوباره مژه هایم را نمین کند و
خاطرات با تو بودن و
قدم زدن زیر باران
بند زند ترک چینی دلم را ...

نگارش در تاريخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, توسط سامیار

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد